تا نزدیکی های صبح نماز خواند و اشک ریخت ...

ساخت وبلاگ
چند ساعتی از مراسم عقدمان می گذشت.
آمدیم خانه پدری حاجی و شروع به حرف زدن و نقل خاطره کردیم.
بعد از تمام شدن حرف هایمان، من خوابیدم.
نیمه های شب، حاجی برخاست، وضو گرفت و پس از تلاوت سوره یس، به نماز شب ایستاد.
تا نزدیکی های صبح نماز خواند و اشک ریخت.
برای نخستین بار بود که خلوص و حضور او را در نماز می دیدم.
دیدن آن صحنه مرا تکان داد و خدا را در زندگی ام احساس کردم...

به روایت همسر سردار خیبر ، شهید حاج محمد ابراهیم همت

در دلم دارم هوای همت یاران او...
ما را در سایت در دلم دارم هوای همت یاران او دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hemat69o بازدید : 77 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 11:01